مهندسی، عـبارت اسـت از کـاربرد عملی ریاضی یا اصول علمی در حل مسایل، و یا طراحی خدمات و ابزارهای لازم. تمام مهندسان از نظر ریـاضی آموزش یکسانی میبینند و سپس، در رشتهء خاص خود متخصص میشوند. مهندسان ساختمان با کـمک شناخت خود از علم مـواد و مـکانیک، به طراحی پلها میپردازند. مهندسان شیمی با استفاده از دانش خود در مورد مواد شیمیایی و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر، ترکیبات جدید را میسازند و یا اینکه فرایندهای شیمیایی را کارآمدتر میکنند.
پایه و اساس دانش مـهندسی مالی، اقتصاد مالی یا کاربرد اصول اقتصاد در پویایی بازار اوراق بهادار، بهخصوص طراحی، قیمتگذاری و مدیریت ریسک قراردادهای مالی است.
مهندس ساختمان هنگام طراحی پل با محدودیتهای فیزیکی و بودجهای زیادی روبروست، مانند اینکه:آیـا ایـن پل میتواند در یک لحظه 50 کامیون را تحمل کند؟ آیا میتواند در برابر فشار جانبی بادهای شدید مقاومت کند؟ آیا پس از وقوع زلزلهء احتمالی پابرجا خواهد بود؟ هزینهء احداث این پل چقدر است؟ مهندس مالی نیز در طراحی استراتژی انتشار اوراق بهادار یا مدیریت ریـسک بـا محدودیتهای فیزیکی و بودجهای فراوانی سروکار دارد، از جمله اینکه: اگر بازار به طور ناگهانی و بهشدت نوسان کند، آیا این طراحی به نتایج مطلوب منتهی خواهد شد؟ سیستم طراحی شده در برابر شوکهای شدید مـالی مـانند سوخت پول، چگونه مقاومت میکند؟ تحت قوانین مالیاتی و حسابداری آتی چگونه عمل خواهد کرد؟ هزینه آن چقدر خواهد بود؟
بدیهی است که هر دو مهندس ساختمان و مالی برای دستیابی به موفقیت باید راهحلهای بهینه را-با توجه بـه مـحدودیتهای مـختلف و متناقض-پیدا کنند. وجود مـحدودیتهای مـتنوع نـیز به ارایه راهحلهای مختلف میانجامد. درست به همان صورت که مهندس ساختمان میتواند انواع مختلف پل را طراحی کند، مهندس مالی نیز مـیتواند انـواع مـختلف ابزارها و استراتژیهای مالی را طراحی کند.